اعتیاد به موسیقی
اعتیاد به موسیقی از هر اعتیادی شدیدتر است دلیلش این است که تاثراتی که انسان از موسیقی میگیرد، فقط از راه اعصاب است و بعد تصمیم میگیرد آیا از آن متاثر شود یا نه. خودش را دست این موسیقی بسپرد یا نه. چون اصلا مساله، خود را دست موسیقی سپردن است، موسیقی گوش دادن نیست. اشتباه نشود. اصلا موسیقی گوش دادنی نیست. کسی که موسیقی گوش میدهد، خودش را دست موسیقی میسپرد و بنده آن میشود. یعنی تصمیم گرفته که موسیقی، خوب چیزی است و من میتوانم موسیقی گوش کنم و تاثرات عصبی آن را بگیرم. به این دلیل دیگر عقلش کنترل ندارد. کسی که اینطور است، مانع عقل را از همان اول از سر راه برداشته و تصمیم گرفته که خودش را به دست موسیقی بسپرد.دلیل خیلی سادهای دارد؛ اگر یک موسیقی شاد را بشنوید، همه تاثیرهای موسیقی به شما منتقل میشود. منتها بعد تصمیم میگیرید و موسیقی را قطع میکنید و خودتان را دست موسیقی نمیسپرید. اگر کسی خودش را دست موسیقی بسپرد، خب لذت هم میبرد. ولی اگر کسی خودش را دست موسیقی نسپرد، موسیقی برایش عذابآور است. جدی میگویم.
اینطور نیست که موسیقی برای همه مردم لذتبخش باشد. این یک اشتباه است. اما متاسفانه موسیقی گوش کردن آنقدر در روزگار ما اشاعه دارد که اصلا نمیشود این حرف را به کسی زد. چون برایش این تجربه پیش نمیآید که مدتی موسیقی گوش نکند، بعد برایش یک موسیقی شادیآور – به قول خودشان – بگذارید و ببینید اصلا احساس شادی به آدم دست میدهد یا نه. چیزی غیر از عذاب نیست، غیر از تکرار اصواتی که اعصاب آدم را خرد کرده و جدا او را ناراحت میکند.
کسی که خود را دست موسیقی نمیسپرد،یعنی معیارهایی را قبول نمیکند که در موسیقی هست و بنده موسیقی نمیشود – احساسی که در موسیقی موجود است به او منتقل نمیشود که هیچ، بلکه اصلا حالت اشمئزاز به انسان دست میدهد. ولی اگر خودش را بسپرد و مانع عقلش را از سر راه بردارد، بهوسیله اعصاب بهراحتی تاثرات آن منعکس میشود. بهترین دلیل آنکه از طریق زیستشناسی -به قول خودشان – موجود است، اینکه وقتی برای گیاه موسیقی گذاشتند، رشد بیشتری پیدا کرد.
این دلیل خوبی نیست. یعنی دلیل به نفع موسیقی نیست، ضدموسیقی است. یعنی موسیقی بهوسیله اعصاب گیاهی هم درک میشود، یعنی بهوسیله اعصاب حیوانی هم درک میشود. وقتی از راه اعصاب حیوانی درک شد، یعنی اصلا واسطه عقل را نمیخواهد. وقتی واسطه عقل را نخواهد، بحث کاملا فرق میکند.
کسانی که موسیقی گوش میکنند، اولا موسیقی اعتیادآور است، خیلی شدید و اعتیادش از هر چیز دیگر هم شدیدتر است و حالت تخدیری آن خیلی عمیقتر از هر چیزی است؛ مثل تریاک، مشروب و… حالت تخدیری آن همچنان زیاد است که اصلا قابل ترک نیست. یک دلیل همین است. دلیلهای دیگر را هم عرض میکنم. ولی یکی از دلیلهایی که میشود برایش متصور شد، همین است که چرا اسلام چنین برخوردی با موسیقی دارد.
یکی این است که وقتی انسان نتواند از راه عقلش بر چیزی نظارت کند، آن چیز قابل اعتماد نیست؛ بههیچ وجه. چون انسان اصلا موجودی عقلانی است. عقل مشخصه اصلی و فصل انسان است؛ یعنی اگر عقل را از انسان بگیرید، دیگر انسان نیست. عقل چیزی است که انسان را از موجودات دیگر جدا میکند. اگر بخواهید در تعریف انسان وارد شوید، عقل را باید بهعنوان فصل ذکر کرد. فصل یعنی چیزی که اگر از آن موجود بگیرید، چیزی نمیماند؛ یعنی مشخصهای که آن موجود را از موجودات دیگر سوا میکند و فاصله میدهد.
بنابراین آنچه انسان نتواند بهوسیله عقل بر آن نظارت داشته باشد، اصلا قابل اعتماد نیست و نباید سراغش رفت. فرض کنید جذابیتهایی که از غیر راه عقل بر انسان تحمیل میشود، آیا اینها قابل اعتمادند؟ خیر. نمیشود به آنها اعتماد کرد. فیلمهای پورنوگرافیک جذابیت دارند. آیا این جذابیت، جذابیتی است که بهوسیله عقل بر انسان تحمیل میشود؟ خیر. میدانید که عقل این وسط کارهای نیست. فقط خصوصیتهای حیوانی را در بشر تحریک میکند. چون این غریزه، کشش و جاذبه در بشر موجود است، وقتی این تصویرها را نشانش میدهند، تصور لذتی که از جمع شدن با جنس مخالف موجود است، باعث گرایش انسان و جذابیت در بشر میشود. آیا این جذابیت بهوسیله عقل به او تحمیل شده است؟ خیر. حالا که از راه عقل تحمیل نشده، اصلا قابل اعتماد نیست، این را بهعنوان جاذبه کاذب میشناسیم و آن را کنار میگذاریم. چون اصل بر این است که ما در محدوده انسانیت باقی بمانیم. اگر کسی سر این اصل شک دارد، اصلا کاری با او نداریم. تکامل ما هم در همین محدوده است. گذشتن از این حد، سقوط و هبوط است. تکامل ما در محدوده انسانیت است؛ بنابراین از حد طریق عقل – که فصل انسان با اشیا و موجودات دیگر است- نمیشود خارج شد.وقتی بشر به موسیقی عادت میکند، دیگر قابل اعتماد نیست. اعتیادش خیلی شدیدتر است و فقط باید خودش را به موسیقی بسپرد؛ موسیقی چنین طلبی از انسان دارد. طلب بندگی و معبودیت میکند چون باید خودش را بسپرد، اعصابش را در اختیار آن بگذارد تا آن تاثر در او ایجاد شود. بنابراین از اول انتخاب کرده و بندهوار تاثیر موسیقی را پذیرفته است.
مثل دیگر؛ الان صحبت سر این بود که از نظر فنی دعای آدمی که با کمال نیاز دعا میکند، جزو یکی از دستگاههای موسیقی ایرانی است. ولی چهطور است که حرام نیست؟ وقتی انسان در قرآن صوت خوش دارد، حتما از نظر فنی در یکی از دستگاههای موسیقی فارسی است. چهطور این کار حرام نیست، اما وقتی این موسیقی ارتباطش را با محتوای معنوی قطع میکند، حرام میشود. چرا؟این تناسبهایی که برای بشر خوشآیند بوده یا بدآیند، در طول سالها از همان اول انتخاب شده است که بشر به کره ارض هبوط کرده. از همان اول، این تناسبهای مختلف را از طبیعت انتخاب کرده و برگزیده و تا امروز حفظ کرده. تناسبهای ریاضی هم بین اینها موجود است که فقط تجرد ریاضی دارند. چون بیانشان بهوسیله تناسبهای مجرد است و عقل، نظارتی بر آنها ندارد و از راه عقل هم ادراک نمیشوند و تاثراتشان هم فقط از راه اعصاب است که دریافت میشود، نه از راه عقل. به این دلیل است که تمدن غرب از آنها بهعنوان عامل اصلی در تبلیغات استفاده میکند. مساله مهم دیگری هم که بهعنوان جمعبندی عرض میکنم، اینکه تا کسی بندهوار با موسیقی برخورد نکند، تاثیری روی انسان نمیگذارد. برای اینکه آدم راحت میتواند قطع کند و گوش ندهد. وقتی بندهوار نشستید و تاثیر آن را پذیرفتید، آنوقت موثر است؛ از غیر طریق عقل و از طریق تاثیرها روی انسان موثر است. منظورم این بود کسانی که موسیقی گوش میکنند، اولا موسیقی اعتیادآور است، خیلی شدید و اعتیادش از هر چیز دیگر هم شدیدتر است و حالت تخدیری آن خیلی عمیقتر از هر چیزی است؛ مثل تریاک، مشروب و… حالت تخدیری آن همچنان زیاد است که اصلا قابل ترک نیست. مصاحبهای از حضرت امام(ره) هست اوایلی که تشریف آورده بودند، یا وقتی اروپا و فرانسه بودند، فرموده بودند اصلا مغزی که به گوش دادن موسیقی عادت کرد، دیگر قابل استفاده نیست.