دوست من سلام ، میگما همکار کدبانو گلیست از گلهای بهشت ، گلی به وسعت دوست داشتن و دوست داشته شدن با عطر دل انگیز خواهرانه ، برای منی که خواهری ندارم و شمیم محبتشون سر مستم میکنه و میشه شور حرکت و انگیزه پویایی . طعم محبت رو حتا در تلخی ترشی هم بهم منتقل میکنه و در جنات حوزه باب جدیدی سوای کاغذ و قلم و سیستم و سامانه به روم باز میکنه و به شکرانه حضورم در میان جنات ، حریم عشق خانواده هم فیضی میبرن و گهگاه سجده شکری به جا میارن .
خلاصه جونم برات بگه که در پی تعریف و تمجید همکار فوق الذکر و دیدن فرآیند نصفه نیمه ترشی گیری آنهمه در چله تابستان که شود رزق روزهای طولانی در روز های پر تراکم کاری که گاه تا شبانگاه هم طول میکشه ، دست بکار شدم و نتیجه شد سه شیشه محتوی ترشی فلفل و کلم و لوبیا ، حالا نیای بگی اینا شورن و ترشی یه چیز دیگسا من در سایه سار چند سال رفت و آمد به قم دستگیرم شده اما تو شهر من هر چی که با سرکه درست شه میشه ترشی . اگه دوست داری تو هم درس کنی برام کامنت بزار اینم بگم تویی که بهتر از من درست میکنی منتظر نظر تو هم هستم .
دوست خوب من سلام . بازم من و تمام زندگیم : همه ی حرفای دلم که تک تک تک تایپ میشه و با غیژ غیژ پرینت میاد بیرون و خرچ خرچ کاغذ میره رو دیوار….
اولین باری که این شعر و شنیدم جایی بود که بدجوررررر دلم شکسته بود از جایی که انتظارشو نداشتم از کسی که فکرشو نمیکردم …. بماند یکسال بعدش فهمیدم سو تفاهم بود و هنوزم باورم نمیشه این رقص شیطان بوده … اما بازم شنیدن این شعرر از کسی که اون لحظه آتیش به دلم زده بود شد آب سرد برام این نوشته سال قبل یک معنی رو به دلم القا میکرد مخصوصا که عجین شده با نام بابای همه ایرانیا رهبر جهان اسلام آیت الله العظمی حضرت آقای خامنه ای و امسال که فهمیدم سو تعبیر من بوده یک معنا که در هر لحظه نگاهم میشه آب سردی برای حرارت جگرم و من دیگه بعد نگاه به این یک بیت چند سلسیوس از سپیده هیجان زده مضطرب ناراحت سرد ترم …….
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی؟!
به کسی جمال خود را ننمودهیی و بینم
همه جا به هر زبانی، بود از تو گفت و گویی!
غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم
تو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از میانه، گویی!
به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که مویم
شدهام ز ناله، نالی، شدهام ز مویه، مویی
همه خوشدل این که مطرب بزند به تار، چنگی
من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی!
چه شود که راه یابد سوی آب، تشنه کامی؟
چه شود که کام جوید ز لب تو، کامجویی؟
شود این که از ترحّم، دمی ای سحاب رحمت!
من خشک لب هم آخر ز تو تَر کنم گلویی؟!
بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت!
سر خُمّ می سلامت، شکند اگر سبویی
همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جویی!
نه به باغ ره دهندم، که گلی به کام بویم
نه دماغ این که از گل شنوم به کام، بویی
ز چه شیخ پاکدامن، سوی مسجدم بخواند؟!
رخ شیخ و سجدهگاهی، سر ما و خاک کویی
بنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمی
بنموده مو سپیدم، صنم سپیدرویی!
نظری به سویِ (رضوانیِ) دردمند مسکین
که به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویی
مرهم شکستگی دل تو چیه دوست هم دل من ؟
دوست من سلام …….
جواب سلام واجبه ها برام بنویس نظرتو هم برام به اشتراک بزار میدونی آخه من آدم مراوده یک طرفه نیستم اینجوری حس میکنم نوشته هام تاثیری تو این عالم نداشته و این حس پوچی باعث میشه دست و دلم به نوشتن نره .
نقشه راه مسیر طلبگی که چند روز پیش دیدمو اگه پونوزده شونوزده سال پیش میدیدم راه و مسیر و مقصدم با امروز خیلی متفاوت تر میشد که اول مسیر من و دور برگردانم و ادامم و همه قدمها و همه لحظاتم از روی دلدادگی بود و هست منکر این نمیشم که انگیزه ای قوی تر ازین نمیتونه منو قدم به قدم به جلو هل بده اما دقت تو این پیچ و خما و تجهیز به این توشه ها و سلاح ها میتونه چاشنی مطبوع لحظات باشه برای همین به تصویر کشیدمش که یه یاداوری بشه برای خودم و برای همه ی هم سفرام ……..
همسفر توشه راه تو چیه ؟
دوست من سلام
سالهاست گوشواره گوشم پیام شهید سخن ، شهید آوینی هستش که میگن : برای خدا کار کنید ، کار را برای خدا نکنید ، فرق این دو آنست که ممکنست حسین علیه السلام در کربلا شهید شود و تو دنبال کسب علم برای رضای خدا باشی .
تو شلوغی خیابون وقتی کودکان خسته من تو سر و کله هم میزنن و من تو فکر اینکه یک و نیم ساعت پیش باید میرسیدم خونه ، درد غذای نپخته ، خرید نکرده فکر کارهای عقب افتاده عین خوره جونمو میخوره التماس بچه ها برای رفتن به پارک شروع میشه و من در اوج آشفتگی صدای زنگ گوشوارمو میشنوم . درینگ درینگ درینگ …….
کل یوم عاشورا کل عرض کربلا ی هرکس اندازه خودشه و این یعنی انتخاب هرکس در هر لحظه
دوست من تو هم از عاشورای امروزت برام بگووووووووو انتخاب تو کدوم بود امروز کارکردن برای خدا یا برای خدا کارکردن….
سلاااام….سلاااام خواهرا مواظب باشین خاکی نشین آخه یکی بعد ۸ سال اومده یه سر به وبلاگش بزنه و بره … البته شایدم اینبار نره
روز نوشت ، دلنوشت وهرچی که شاید جای دیگه شنونده ای نداشته باشه …
هی مطالب قبلیونگاه میکنم دنبال اینکه بگم تو این چند سال چی تغییر کرده … راستشو بخای با کمال تاسف هیچی …. من همونم شاید حتی همون همونم نباشم الان یه مادر پر مشغله با سه تا بچه قد و نیم قد و کوله باری از تاسف و تاثر و شکست و اندوه …
از سپیده ی نترس شاد فعال یه سپیده مونده که آرزوی تمام داشته هاشو داره ….
آره خواهر داشتم میگفتم امروز اومدم وبلاگ تکونی که شروع کنم و بازم برات بنویسم تو هم اگه دوس داشتی یه ریپلای برام بزن.
ای خواهرررر ۱۲ سال مدرسه و ۵ _۶ سال حوزه از برنامه صبحگاهی فراری بودم ولی الان دارم برا طلبه های سحر خیز تدارک خوردنی و کیک میبینم که تشویق شن در گوشی بهت بگم دوس دارم براشون خاطره خوب بسازم
سلام . من بعد ۴ سال اومدم وبلاگ تکونی . ۴ سال پر پیچ و خم. ۴ سال تجربه ناب .بعد ۴ سال من هنوز طلبه پایه ی ۴ رمم با یه فرق که الان مادر ۳ فرزندم و شاکر خداوند که امام زمانش منو لایق دونست و طی ۴ سال طلبگی منو به کنیزی ۳ سربازش پذیرفت. تمام این مدت سرگرم مادری بودم و سختیا و شیرینیاش اما امشب …. امشب جگرم سوخت با اعماق وجودم ندای انا المظلوم کسیو شنیدم که بهش ایمان دارم . یه استاد ، یه عارف ، یه شیعه ، یه طلبه ….
سالها پیش کتاب لاله ای از ملکوت رو میخوندم با اعتبار کتاب و نویسنده کاری ندارما فقط حس و حال و شورشو میگم تو این چند سال طلبگی از نزدیک دیدم . دستهای مادرانه و کار کرده …. چهره دلنشین اما خسته… از پس روضه هاش از پس خدا خدا کردناش عطر حزن انگیزی به وسعت انا المظلومش چیزیو در من بیدار کرد که با درآمیختگی اون با بیداری شب قدر آتش گرفتم. اگر کل یوم عاشوراست اگر کل الارض کربلا …. اگر قافله سال ۶۱ هجری در حرکت است … امتحان من اینجاست آوینی من میگه : مبادا حسین علیه السلام به کربلا شهید شود و تو پی کسب علم برای رضای خدا باشی .تویی که این متنو میخونی ازت خواهش میکنم کمکم کن بهم بگو الان من چیکار باید بکنم …. مبادا دیر بشه …. مبادا خورشید به وسط آسمان برسه و من نفهمم چه اتفاقی داره میفته …. نفهمم کجا باید باشم …. نفهمم چیکار باید بکنم ….
سلام اینم یه پست خوشمزه. اینم از مواد اولیه به روایت تصویر
موادو من چشمی میریزم: گوشت بهتره که گوسفد باشه……………………………….1 کاسه کوچیک
مرغ ………………………………………………………نصف کاسه
پیاز………………………………………………………..دو عدد بزرگ
برنج………………………………………………………. 5 - 4 قاشق
نخود………………………………………………………تقریبا نصف مقدار مرغ یعنی 1/4 کاسه یا یه ذره بیشتر
زرشک، پیاز داغ و آلبالو………………………………….به مقدار دلخواه برای مغز کوفته
تره و مرزه………………………………………………..بستگی داره خشک باشه یا تازه
سفیده تخم مرغ……………………………………………1 عدد
و اما قسمت خوب کار : همه موادو باهم مخلوط میکنیم و ورز میدیم. چنتا نکته راحتو باید رعایت کنین تا کوفتتون وا نره :اولا) آب پیازو بگیرین و به هیچ عنوان تو کوفتتون نریزین
دوما) مواد غیر گوشتیتون ازین مقدار که گفتم بیشتر نریزین
سوما) نمکش به اندازه باشه
و اما ورز دادن زیاد خیلی موثره:
همه موادو که قاطی کردیم و ورز دادیم از مواد دلخواهمون بعنوان مغز وسط کوفته میزاریم و گردش میکنیم که من اینجا از تخم مرغ آبپز و آلبالوی بدون هسته تفت داده شده و پیاز داغ و زرشک و ریختم:
و بعد که همشونو آماده کردیم. کمی پیاز داغ درس میکنیم وکمی تره و مرزه و رب توش تفت میدیم، تفت دادن باعث میشه رب خوشرنگ شه و بعد کمی آب میریزیم و کوفته ها رو توش آروم میذاریم اگه بندازین شکلشو ازدست میده بعد با دمای ملایم بذارین بپزه و یادتون باشه در قابلمه رو نذارین. به همین راحتی اصلنم خجالت نداره برا مهمونیا هم استفاده شه باور کنین با یه سبزی خوردن یه کار جدیدد و نوستالژیکه خخخخخخخخخخخ:
دیروز تو پارک با این صحنه مواجه شدم. برا من که دنیایی از حرف داشت، خوشال میشم شما هم نظرتونو راجع به این عکس بنویسین!!!
ادوات جزم فعل را مجزوم میکنند: 1-یک فعل را: 1-لم
2-لمّا
3-لام امر
4-لای نهی
2- دو فعل را جزم میدهد: الف)حرف شرط: 5- اِن← مقدر بعد از طلب می باشد
فعل اول فعل شرط فعل دوم جواب شرط 6- اِذما
ب) اسم شرط عاقل: 7- مَن ↓
8- ما ↓← 1- مبتدا: وقتی قبل فعل لازم واقع شود
ج)اسم شرط: 9- مَهما ↑ 2- مفعول به: وقتی قبل فعل فعل متعدی که مفعول نگرفته
معرب 10- اَیُّ ↑ 3-در محل جر با حرف یا اضافه به اسم
د)اسم شرط حال: 11- کیفما ← در محل حال
و)اسم شرط زمان: 12- متی ↓
13-اَیّان ↓
ی)اسم شرط مکان: 14- اَینما↓←در محل ظرف
15- اَنی↑
16-حیثما↑
حالات فعل شرط و جواب شرط: هر دو مضارع/ هر دو ماضی/ مختلف
داخل شدن فاء جزاء بر جواب شرط: وجوب: ماضی با قد جواز: مضارع منفی با لا
منفی با ما یا لن مضارع مثبت
فعل طلب
فعل جامد
فعل با سین و سوف
جمله اسمیه
*فاء جزاء مانع جزم میشود و فعل خبر از مبتدای محذوف و مرفوع میشود و جمله محلا مجزوم میشود.