دل شکستگی
دوست خوب من سلام . بازم من و تمام زندگیم : همه ی حرفای دلم که تک تک تک تایپ میشه و با غیژ غیژ پرینت میاد بیرون و خرچ خرچ کاغذ میره رو دیوار….
اولین باری که این شعر و شنیدم جایی بود که بدجوررررر دلم شکسته بود از جایی که انتظارشو نداشتم از کسی که فکرشو نمیکردم …. بماند یکسال بعدش فهمیدم سو تفاهم بود و هنوزم باورم نمیشه این رقص شیطان بوده … اما بازم شنیدن این شعرر از کسی که اون لحظه آتیش به دلم زده بود شد آب سرد برام این نوشته سال قبل یک معنی رو به دلم القا میکرد مخصوصا که عجین شده با نام بابای همه ایرانیا رهبر جهان اسلام آیت الله العظمی حضرت آقای خامنه ای و امسال که فهمیدم سو تعبیر من بوده یک معنا که در هر لحظه نگاهم میشه آب سردی برای حرارت جگرم و من دیگه بعد نگاه به این یک بیت چند سلسیوس از سپیده هیجان زده مضطرب ناراحت سرد ترم …….
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی؟!
به کسی جمال خود را ننمودهیی و بینم
همه جا به هر زبانی، بود از تو گفت و گویی!
غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم
تو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از میانه، گویی!
به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که مویم
شدهام ز ناله، نالی، شدهام ز مویه، مویی
همه خوشدل این که مطرب بزند به تار، چنگی
من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی!
چه شود که راه یابد سوی آب، تشنه کامی؟
چه شود که کام جوید ز لب تو، کامجویی؟
شود این که از ترحّم، دمی ای سحاب رحمت!
من خشک لب هم آخر ز تو تَر کنم گلویی؟!
بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت!
سر خُمّ می سلامت، شکند اگر سبویی
همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جویی!
نه به باغ ره دهندم، که گلی به کام بویم
نه دماغ این که از گل شنوم به کام، بویی
ز چه شیخ پاکدامن، سوی مسجدم بخواند؟!
رخ شیخ و سجدهگاهی، سر ما و خاک کویی
بنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمی
بنموده مو سپیدم، صنم سپیدرویی!
نظری به سویِ (رضوانیِ) دردمند مسکین
که به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویی
مرهم شکستگی دل تو چیه دوست هم دل من ؟